یکی میل است با هر ذره رقاص |
|
کشان هر ذره را تا مقصد خاص |
رساند گلشنی را تا به گلشن |
|
دواند گلخنی را تا به گلخن |
اگر پویی ز اسفل تا به عالی |
|
نبینی ذرهای زین میل خالی |
ز آتش تا به باد از آب تا خاک |
|
ز زیر ماه تا بالای افلاک |
همین میل است اگر دانی ، همین میل |
|
جنیبت در جنیبت ، خیل در خیل |
سر این رشتههای پیچ در پیچ |
|
همین میل است و باقی هیچ بر هیچ |
از این میل است هر جنبش که بینی |
|
به جسم آسمانی یا زمینی |
همین میل است کهن را درآموخت |
|
که خود را برد و بر آهن ربا دوخت |
همین میل آمد و با کاه پیوست |
|
که محکم کار را بر کهرباست |
به هر طبعی نهاده آرزویی |
|
تک و پو داده هر یک را به سویی |
برون آورده مجنون را مشوش |
|
به لیلی داده زنجیرش که میکش |
ز شیرین کوهکن را داده شیون |
|
فکنده بیستون پیشش که میکن |
ز تاب شمع گشته آتش افروز |
|
زده پروانه را آتش که میسوز |
ز گل بر بسته بلبل را پر و بال |
|
شکسته خار در جانش که مینال |
غرض کاین میل چون گردد قوی پی |
|
شود عشق و درآید در رگ و پی |
وجود عشق کش عالم طفیل است |
|
ز استیلای قبض و بسط میل است |
نبینی هیچ جز میلی در آغاز |
|
ز اصل عشق اگر جویی نشان باز |
اگر یک شعله در خود سد هزار است |
|
به اصلش بازگردی یک شرار است |
شراری باشد اول آتش انگیز |
|
کز استیلاست آخر آتش تیز |
تف این شعله ما را در جگر باد |
|
از این آتش دل ما پر شرر باد |